نام کتاب : توضيح المسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 221
مسأله 1670 - اگر روزهدار كارى كه حلال است و روزه را باطل مىكند ، انجام دهد مثلا آب بياشامد و بعد كار ديگرى كه حرام است و روزه را باطل مىكند انجام دهد ، مثلا غذاى حرامى بخورد ، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند كافى است . مسأله 1671 - اگر روزهدار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد ، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد ، روزهاش باطل است . و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب مىشود ، و اگر خوردن آن چيز حرام باشد ، مثلا موقع آروغ زدن خون يا غذائى كه از صورت غذا بودن خارج شده ، به دهان او بيايد و عمدا آن را فرو برد ، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط كفاره جمع هم بر او واجب مىشود . مسأله 1672 - اگر نذر كند كه روز معينى را روزه بگيرد ، چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل كند ، بايد يك بنده آزاد نمايد يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام دهد . مسأله 1673 - كسى كه مىتواند وقت را تشخيص دهد ، اگر به گفته كسى كه مىگويد مغرب شده افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است ، قضا و كفاره بر او واجب مىشود . مسأله 1674 - كسى كه عمدا روزه خود را باطل كرده ، اگر بعد از ظهر مسافرت كند ، يا پيش از ظهر براى فرار از كفاره سفر نمايد ، كفاره او ساقط نمىشود بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند ، بنابر احتياط كفاره بر او واجب است . مسأله 1675 - اگر عمدا روزه خود را باطل كند ، و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا مرض براى او پيدا شود ، كفاره بر او واجب نيست . مسأله 1676 - اگر يقين كند كه روز اول ماه رمضان است و عمدا روزه خود را باطل كند ، بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده كفاره بر او واجب نيست . مسأله 1677 - اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اول شوال و عمدا روزه خود را باطل كند ، بعد معلوم شود اول شوال بوده كفاره بر او واجب نيست . مسأله 1678 - اگر روزهدار در ماه رمضان با زن خود كه روزهدار است جماع كند ، چنانچه زن را مجبور كرده باشد ، كفاره روزه خودش و روزه زن را بايد بدهد ، و اگر زن به جماع راضى بوده ، بر هر كدام يك كفاره واجب مىشود . مسأله 1679 - اگر زنى شوهر روزهدار خود را مجبور كند كه جماع نمايد ، يا كار ديگرى كه روزه را باطل مىكند انجام دهد ، واجب نيست كفاره روزه شوهر را بدهد .
221
نام کتاب : توضيح المسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 221