responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 368


تخم بادروج زهرهء گفتار در روغن زيتون بالسويه با زهرهء بز سرشته خشك كنند وقدرى از آن در روغن زنبق حل نموده حمول نمايند وهر سه ماه يكبار استعمال نمايند حمولى كه چون زن حمول نمايد تا سه ماه رحمرا بد بود متعفن گرداند وباعث نفرت مردان مىگردد سليخه قصب الذريره فقاح اذخر شاه دانه قرنفل جوز بواقسط شيرين ميعهء سايله جاوشير با نفط سرشته استعمال نمايند اما ادويهء كه جهة نجر كه بدبويى ودهان است نافع است ونكهب را نيكو گرداند از انجمله عنبر است كه در باب حبوباة مذكور است واز مخترعات حقير است وعديل ظاهرا نداشته باشد از معالجاة ايلاقى نقلشده وبتجربه رسيده است جوز بواهيل فوفل كافور قرنفل دارچينى خولنجان مكد يكدرم مشك ثلث م بارب به سرشته حب كرده در زير زبان نگاهدارند وبه دستور خوائيدن پوست ترنج ودر مواد حاره مضمغ گشنيز خشك نافعست وهر گاه خواهد كه حبوب معطره مدتى در دهان بماند وحل نشود بايد عنبر وقدرى موميائى وحصى لبان را در عسل وشيرهء نبات در قدر مضاعف حل نموده وادويهء مخصوصه را با او سرشته والله اعلم بالصواب باب بيستم در ذكر خواص غريب واسرار مكتومه از ثابت بن قره منقول است وبتجربهء مجربين رسيده است كه چون مرارهء سنور اسود وعينين فنفذر را بر روى آتش نرم جوشانيده با چيزهاى مناسب چشم اكتحال نمايند قوهء باصره به حدى رسد كه در شب اشيا را به دستور روز بيند ايضا به دستور فرموده كه چون عينين ذئب را در سايه خشك كرده اكتحال نمايند مشاهدهء روحانيات نمايند في الحب ايضا منقول است كه جون گل سنجد را با منى كسى معجون كرده با قدرى شيرينى بزبان دهند در دوستى به حدى رسد كه بى آرام گردد وبه دستور هر گاه مذكور را دل را با قطرهء از خون كسى كه معجون كرده با قدرى إلى سر انگشت وسطى وقليلى آب دهان واندك عرق جبين وقطرهء خون هدهد با شيرينى آميخته اطعام زن كنند در محبت بيقرار گردد وبه دستور فرموده واز مجرباتست كه چون تخم مرغرا سوراخ كنند وسفيديرا با امام اخراج نموده از منى كسى ادخال كرده بقته را مسدود سازند وچهلروز در سرگين است دفن كنند تا چون مقنعه گردد وپس خشك كرده با شكر بسايند وتا ششماه بخورد زن دهند در محبت به حدى رسد كه احدى را اختيار ننمايد في الحست چون زحل در سنبله باشد مقناطيس را در گلاب شسته مثل سرمه بسايند وهر يكرا شخصى معين اكتحال كند وشخصى مكحول باول مدت مديد نظر در شخصى مكحول ثبانى نمايد باعث محبت مفرط ثانى باول گردد ومجرب دانسته‌اند به حدى كه مكان مفارقت را محال يافته‌اند ايضا جهة دوستى مجرب دانسته‌اند ناخن هدهد را با ناخنهاى دست وپاى خود در ظرف سفال سوزانيده ومثل غبار سائيده با شراب يا شيرينى بهر كه دهند مطيع ومنقاد او گردد وارسطو بدون ناخن هدهد ذكر نموده است واز جعفر طوسى منقول است كه چون موى طرفين عارض وما تحت ذفن را مقراض نموده با آرد گندم آميخته اطعام زنى كنند در محبت او بقرار گردد ايضا خاك چهار راه را در ساعت سيم روز چهارشنبه بردارند جهة رفع عداوة وتفريق مجرب دانسته‌اند وبخور حب المحلب باعث الفة خصمين است ونگاهداشتن آن بالته كبودى مبطل سحر است ايضا جهة افراط محبت از كتاب طلسماة عطارد نقل نموده اند كه از لاجورد ذهبى كه قسمى از لاجورد است نگينى ساخته در اول ساعت روز جمعه كه قمر در ميزان باشد مثال زهره را بر آن نقش كنند وآن صورت زنيست كه ايستاده باشد ودر دست او سيبى ودر باطن نگين اين حروف خمسه را دهد همه لا همه وبر انگشتر نحاس احمر نصب نمايند لابس آن تا يكسان با هر زنى كه مباشرت كند آنزن از او دورى بخويد وانشخص نزد جميع نسوان محبوب باشد في البغض منقول از كتاب طب روحانى چون كوزهء خزف اب نديده را بموى سر زنان بخور كرده ومردان از آن آب بخورند آنمرد از آن زن به حدى نفرت نمايند كه هرگز باو نظر كند وافشاندن سينه در خانه باعث تفرفه وبخور او رافع اين اثر است وتعليق او با پارچهء كبود رافع چشم بدو سحر است في اذهاب الغيرة عن النسوان در كتاب اسرار بيان شده كه چون مغز سرخرگوش را با شراب زنى بياشامد غيرت از وسلب شود وچون قضيب گاو را در سايهء خشك نموده نيم ل را با شراب بزنى دهند سلب شهوة جماع او شود وبه دستور جون قضيب گرگ را قبل از طلوع آفتاب يا بعد از غروب گرفته ودر سايه خشك كنند كه آفتاب نه بيند هر زنى كه ازآن بخورد متنفر از مردان گردد وقطع خواهش از آن شود وبه دستور چون شجرهء مريم را سائيده با آب نعناع حب سازند هر زنى كه يكدانگ از آن بنوشد تا يك سال قطع شهوة او شود ودو دانگ او تا دو سال همين اثر كند به دستور مذكوره است كه چون در مقنعهء زنى كرم سر خرا چنان ببندند كه او نداند در حال هيجان شهوت او را حاصل كردد وبه دستور چون يكجزو ريحان را با نيم جزو نوشادر جوشانيده با آب او هر زنى كه استجا كند طالب جماع گردد في العقد از ثانب بن قره منمقول است كه چون موى سريكه از شانه فرو ريزد بسوزانند ومرد احنيل را بخاكستر آن نباشد جماع به آن زن كند ديگرى قادر مباشرت آن زن نباشد وآن زن فعير آنمرد بديگرى نيردازد ودر عبات الحيوان مذكور است كه چون مرد احليل را بخون شفنين برى آغشته با هر زنى كه مباشرت كند احدى قادر بر جماع آنزن نگردد وآن با ديگرى انس نگيرد ودر وسر از اطباء منقول است كه هر گاه مرد قضيب خود را بزهرهء گرگ آلوده مباشرت كند احدى به آن زن نتواند مقاربت نمود به دستور زهره ء گفتار وزهره عطاف وخون خطاف وخون غراب همين اثر دارد لترك شرب الشراب چون يكدانگ رجيع اسد را در شراب حل كرده بنوشند به حدى متنفر كردند كه هرگز خواهش آن نكند في امتحان الحامل والبكر حنين بن اسحق تصريح نموده كه چون يكدانه سير مقشر كرده با سوزن سوراخها نموده

368

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 368
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست