responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 365


جعده فطر اساليون ملح الاقاعى شربتى 3 م نسخهء ديگر بغايت سريع الاثر است تخم سداب بستانى وشاخ تازهء او را چند روز تناول نمايند وبه دستور مداومته اطريفل وتكونى وقلاقلى را مثال آن باعث هزال است دوائى كه مانع بزرگ شدن پستان وخصيهء اطفال گردد زيره را سائيده با آب خمير كرده ضماد نمايند ولته را بسركه تر كرده بر آن بندند تا سه ورز بگذارند پس برداشته پياز سوسن آزاد را با سركه وآب ضماد نمايند وبعد از سه روز بگشايند وباز به دستور اول عمل نمايند تا در ماهى سه بار معمول گردد دوائى كه حضيه را ذبول فرمايد ومانع روئيدن موى پشت زهار گردد واز مجرباتست قيموليا سفيداب قلعى بالسويه با آب ترنج تازه سرشته ضماد نمايند واگر پنج تازه نباشد بزر البنجرا جوشانيه با آب او استعمال نمايند وهر گاه از عضوى مويرا قلع كرده بمالند به دستور منع روئيدن نمايد وآزموده است باب هيجدهم در ادويهء گلف وبهق وبرص وسم وخيلان ونمش وبرش وباو شام وسعفه وامثال آن چون مواد فاسده كه با خون باشد وطبيعت او را بطرف جلد دفع كند وبتجليل نرود از آن مواد فاسده آثار در سطح جلد بهم رسد پس آنچه رقيق مايل بكمودة باشد او را گلف نامند ومايل بسياهى را برش وغليظ وسياه را بهق ورقيق مايل بحمرة را نمش وحمرهء منكرهء غليظ كه در رخسار واطراف بينى بهم رسد باوشنام گويند وانچه از مواد بسيب ضربه وسقطه در تحت جلد منجمد گردد وسم بسين مهمله نامند وآن سرخ تيره وكبود مىباشد وسبز نيز مىباشد وسرخ سبزه وكبود را دم بيت نيز گويند ومواد سوداوى متفرق شبيه بنقطها را خيلان وبه فارسى خال نامند وآنچه از مواد بلغمى ناشى گردد بهق سفيد ووضح گويند واغلظ را برص سفيد وسودا ويرا برص سياه وبثور با خارش اندكى كه متفرق باشد ومنقرح كدد ومايل بسرخى باشد سعفه نامند وهر گاه چرك از آن سيلان كند سعفهء رطبه وشيرنج وپى چرك را سعفهء يابسه وبثور صغار سوداوى وپى چرك را قوبا نامند وشبيه است بسعفهء يا بسه چه قويا در سطح ظاهر مىباشد وسعفه غايص تر است وآنچه چرك او مجاور او را متفرح سازد ساعيه نامند وانجه سفيد وشبيه به آبله باشد وبيخارش لنبيه وشهديد وانچه با التهاب وحدة ورجع وقليل العدد وزرادب تراوش كند بلخيه ونار فارسيه وانچه از جلد بتاكل لحم رسد جمره وآنچه بتاكل نرسد نمله نامند وانچه صلب ومستدير با حمرة ودر باطن قرحهء او دانها شبيه بدانهاى انجير تيينه وبثور متقرحه كه جلد را ثقبه دار كند ورطوبت شبيه بگوشت آب تراوش نمايد جرده نامند وتبور بيقرصه كه در سر بهم رسد وبا خارش باشد وپوستهاى سفيد از وجدا شود مثل شوره ريز سنجه نامند وقسمى از كچلى است وآنچه با ريختن موى سر باشد وجلد را متقرح كند خزاز وابريه گويند ومعروف بكچليست وبثور غير متقرح هر گاه بسيار ريزه متصل بهم وبا حمرة وخارش باشد شرى نامند وچون قطعه قطعه باشند نبات الليل چه اكثر بروز او در شب وبعد از خواب مىباشد وبه فارسى اير وكهير خوانند وهر گاه با اتصال وخارش وكمودة نون باشد جرب يا بس گويند وچون متفرق وبر آمده وتيره رنگ باشد ثاليل نامند وآن عدسيه وبطميه وحنطيه ومسماريه ومنكوسه مىباشد وچون بثور سوداوى مخصوص پا وساق باشد ارخيس ماده دوالى البطم نامند وبثور شبيه 2 خار بغايت كوچك وبا خشك ريشه وتندى لذعرا حصف گويند وشرط است در تاثير ادويهء گلف ونمش وبهق وامثال او كه بعد از خمام بمالند ويا مو صغرا ببخار آب گرم بدارند وبمالند تا سرخ گردد پس ادويه را ضماد كنند چون بعضى ادويهء مجربه در مواد مذكوره در باب ضمادات مسطور گشته در اين باب برخى از آن مرقوم مىگردد دوائى كه بجهة گلف مجربست انزروت را در زهرهء گاو حل نموده بمالند وبه دستور تخم خربزه ومغز بادام تلخ حب المحلب خاك زيبق با آب سرشته استعمال نمايند وبه دستور جهة نمش وبهق نافع است تضميد ترمس تخم ترب تخم تره تيزك وقسط تلخ بادام تلخ بوره فلفل اشق كه مجموعرا با آب عصفر بسرشند وبه دستور جهة ازاله گلف ونمش وامثال آن آزموده است بيخ سوسن سگين گنجشك قسط تلخ آب وسركه طلا كنند وروز ديگر با آب سبوس گندم بشويند دوائى ديگر باقلاى مقشر گرسنه ترمس تخم خربزه نخود پوست دار نشاسته مكد مكد جزوى زرنيخ زرد وسرخ 3 جزو انزروت مصطكى بوره يكجزو نيم با آب پياز وامثال آن طلا نمايند دوائى كه جهة دفع خيلان وآثار بغايت نافع است انزروت نبات مغز بادام تلخ با آب صابون بمالند وبه دستور اشق را در سركه حل نموده استعمال نمايند دوائى كه آثار بادنجانيه را دفع كنند دو سم را قلع نمايد كندر بوره صبر زرد بالسويه با سركه استعمال نمايند وبه دستور مرداسنگ سفيد كرده را با پيه مرغ بمالند وهمچنين زرنيخ را نبات كشته طلا كنند دوائى كه جهة جميع آنار وخون مرده وجنلان ونمش آزموده است مغز بادام تلخ صدف سوخته حرف بابلى نخود مقشر گرسنه ترمس زبد البحر استخوان پوسيده با سركه استعمال نمايند وبه دستور مرداسنگ سفيد كرده را با پيه مرغ بمالند وهمچنين زرنيخ را نبات كشته طلا كنند دوائى كه جهة جميع آنار وخون مرده وخبلان ونمش آزموده است مغز بادام تلخ صدف سوخته حرف بابلى نخود مقشر گرسنه ترمس زبد البحر استخوان پوسيده انزروت نبات باب عصفر استعمال نمايند دوامى جهة سعفه رطبه عفص محرق وسمه با روغن دنبه بمالند وبه دستور بادام تلخ مازوى شير وسركه طلا نمايند دوائى كه جهة سعفه يابسه نافع است وبه دستور جهة رطبه وخزاز وجرب وقمل وقويا وريختن موى وداء الثعلب مجربست شياف ميثا عفص فيلزهر ج زردچوبه روغن بادام تلخ وروغن خردل بالمناصفه استعمال نمائيد دوائى كه جهة نبات الثيل نافع است صبر زرد هم صاف عدس با سركه ء عسل بمالند وبه دستور در سركه وبوره وحنا

365

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 365
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست