responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 17


بثورو اكتحال او جهة رفع ناخنه وبياض قوى چشم دواب بسيار مؤثر است اذريون به فارسى گل آفتاب پرست نامند بناتيست ما بين شجر و گياه به قدر زرعى برگش بيزوايد و نرم به قدر برگ جرجير و با اندك زنجبيه و گلهاى او بزرگ و پهن ومدور و زرد و درخشنده و در وسط او برگهاى ريزه سياه مايل به سرخى وبغايت خوش منظر و هميشه رو به آفتاب دارد و به حركت او دور مىكند وبرى او قوىتر از بستانيست وتشويش اقوال مؤلف اختيارات برار بابصر پوشيده نخواهد بود در دويم گرم و خشك ومحلل وجالى و با قوهء ترياقه ومدر حيض وفضلات ومسقط جنين ومبهى ومفتح قوى ومفتت حصاه وجهة اجر اخت ريه وتقوية معده و جگر دو جع فؤاد و بواسير و گزيدن هوام و گريزانيدن او وثيقهء دماغ واحشاء و رفع قولنج وتفتيح سدهء دماغى و نقصان شتم واستقاء و يرقان دام صبيان و امراض بارده و چهار درهم از آب برگ او با آب گرم مقيئ و قوى و يك درهم او مقوى دل بارد المزاج ومورث غضب دار محرور المزاج و دو درهم از برگ كوبيدهء او جهة اخراج جنين و رفع احتباس حيض و ضماد او جهة درد مفاصل و عرق النساء و خنازير و بر كمر جهة نعوظ وحمول بيخ او مسقط جنين و معين آبستنى عاقر و آب بيخ او جهة درد دندان بارد نافع و مضر سپرز و مصلحش فانيد و عسل و مضر محرورين و مصلحش سكنجبين وقدر شربتش از آب كل و برگ و بيخ او تا چهار مثقال و از جرم او يك مثقال وبدلش مثل و نصف او سليخه و ربع او زعفران و از خواص اوست كه مگس بكل او نمىنشيند و از دود او موحش چلباسه مىگريزد و چون حامله قدرى از ورا در دست چپ گرفته دست راست بر روى او بگذارد به طفل ضرر عظيم مىرسد و اگر مدتها به دستور نگاه دارد باعث اسقاط طفل مىشود اذان الفار آنچه در كنار آبها و بيشه‌ها وسايه‌ها رويد بستانى نامند برگ او مايل تبد وير و شبيه بكوش موش و گياه او بيساق وبيكل ويروى زمين پهن مىشود و شاخهاى او سه پهلوست و چون بدست بمالند بوى خيار از و ظاهر مىشود و اين نوع را مزاج درسيم سرد وتر وباقوهء قابضه و با اندك قوه محلله و ضمادش با آرد جو جهة ورم حاز چشم و ساير اعضاء وحمره وجمره وقطور آب او جهة درد گوش و ورم حار او وسعوط آن جهة صداع حار نافع است و مسكن التهاب وغشيان ومسقط كرم معده است وبرى او سه قسمت قسمير اشاخهاى بسيار باريك از يك اصل مىرويد و شاخهاى اسفل سرخ ومجوف و بركها باريك‌تر و درازتر از نوع بستان و مايل به سياهى و وسط و پشت بركها محدب و اطراف بركها شد و زوج زوج بر شاخه آرسته و هر ساقى مشتمل بر ساقهاى ريزه و گلشن لاجوردى و بعضى را گلش زرد و بيخش به قدر انگشتى و پر شعبه و فرق ميان اين دو قسم واسقولو قندريون آنست كه اين را برگ نرم و دراز و ريزه است و اسقولو قندريون بخلاف اوست در حرارت وبرودت معتدل و در دويم خشك وجهة صرع ولقوه واوجاع بارده وصداع نافع و مقوى معده ومفتح ومحلل ومدر بول و ضماد او جهة گزيدن افعى وسعوط او جهة لقوه و طلا بيخ او جهة نواصير چشم بسيار مفيد وغرغرهء او باماء العسل جهة ثقيهء رطوباه دماغ نافع و مضر مثانه و مصلحش مرزنجوش وقدر شربتش تا دو مثقال است و گويند مصلح او تخم خرفه است و قسم ديگر منابت او ريگزارها است و شاخهاى او بر روى زمين پهن مىشود و برگش مال تبدويرو بى گل و بسيار به نوع بستانى و از آن ريزه تر و با حرافت است و گويند بى گل نيست بلكه بجهة نهايت ريزلى و چسبيدن او به شاخها چندان مرئى نمىشود و در سيم گرم و خشك و از جهة سموم واورام بارده و رفع آثار و جلب پيكان و خار از بدن نافع و ضماد و عصارهء او بر كمر وقضيب و مراق باعث تحريك عظيم باه حتى بيران و مأيوسان را به حال مىآورد و مطبوخ خشك او را چون ضماد كنند در اين اثر ضعيف تر است و قسم ستم را برگ مايل بتدوير و خارناك و مرغب و شاخش شيردارو مفروش بر روى زمين در آخر سيم گرم و خشك و باقوهء سميه وزبونترين اقسام ومقيئ قوى ومسهل و زياد او كشنده است والصاق برگ او بر رخسار باعث بشره و شير او مقرح جلد و مؤلف مالا يسع گويد كه چونسه مثقال و نيم او را جوشانيده آب او را با نعناع بنوشند و از عقب او ماهى شور بخورند جميع كرم معده را دفع مىكند و ديگر منكون نمىشود و مولف تذكره ان خاصيت را بجهة نوع بستانى او ذكر كرده است وابن تلميذ در مغنى مىفرمايد كه اقسام اذان الفار غير مرزنجوش و همچنين از ساير كتب نيز همين معنى ظاهر مىشود و چه مرزنجوش متصف به صفات ديگر و از جمله رياحين و با عطريه و برگش شبيه به گوش موش و مايل تبدوير نيست و گل او سفيد مايل ؟ ؟
و تخمش شبيه به تخم ريحان و شفاف مىباشد و تشويش قول صاحب اختيارات نهايت ظهور دارد اذان الارنب بلغة بربرى لصيقى است اذان الفتر عسى الراعيس اذان الثور لسان الثور است اذرياس بلغة عبرانى ثافيا است اذان العبد بلغة بربرى مرنار الراعى است اذان الفيل لوف الكبير است اذان الجدى نوع بزرك لسان الحمل است اذان الشاة واذان الغزال بصيقى است وگويند لسان الحمل است وبلسلى را اذان الغزالى نامند اذان الدب فلوس است اذان القسيس نوعى از ابرون است اذناب الخيل لحيه الرئيس است ارمال وارماك وبسريانى ارمالى نامند دواء خشى است شبيه بقرفه و با عطرية منابت او هند و يمن و نبات او به قدر زرعى و برگش تيره رنگ و گلش كبود و بى ثمر و مستعمل پوست اوست و مايل به زردى مىباشد و در آخر دويم گرم و خشك و نايب مناب قرنفل و دار چينى و مقوى دل واحشاء و معين هضم و جميع توتها وحابس طبع و مانع انتشار زخمها وآكله ومدر فضلات و ضماد او جهة بثور او رام واند مال قروح و مانع تعفن اعضا و بوئيدن او جهة تقوية دماغ و مضمضهء او جهة استحكام لثه و امراض دندان و طلاى او جهة اصلاح ناخن و آشاميدن او جهة قطع بخارات كريهه و بوى دهان

17

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 17
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست