responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فيض الإله في ترجمة القاضي نور الله نویسنده : جلال الدين الحسيني    جلد : 1  صفحه : 109


وعناد نماند وملا عبد الوحيد وملا الرزاق هر دو سر پيش انداختند در اين اثنا داعيه انتقام آن درشتىهاى ملا عبد الوحيد در دل آمد و به او خطاب كرده گفتم كه آنكه من در جواب درشتىهاى تو كه در اثناى بحث واقع مىشد سپر انداخته بودم و مقابله به مثل آن نمىنمودم جهت آن بود كه مبحث گم نشود و حال سخن هر كس ظاهر گردد و الحال دانسته كه بد كردى و بد گفتى و سر بر ديوار زدى و لايق طالب علمان نيست كه در بحث به سخنان نامعقول متكلم شوند و چون از مباحثه طب به قدر امكان فارغ شدم شروع در قرائت شرح مختصر اصول عضدي بر قاضى أبو الحسن لاهيجى كه از قدماى فضلاى گيلان بود نمودم و بعد از مباحثه طرفى از آن كتاب متوجه قزوين گرديدم و از آنجا در خدمت مرحوم صدارت پناه مير سيد على متوجه زيارت مشهد مقدس شدم و بعد از چند مدت از آنجا به شوشتر رفتم و چهار سال در آنجا به مطالعه كتب نفيسه كه در كتابخانه سادات عالى ؟ درجات بود مشغول شدم و شرح مبادى اصول را در آنجا بنام پادشاه دين پناه شاه طهماسب انار الله برهانه نوشتم و همچنين مسوده شرحي بر تهذيب اصول نمودم و چون كتب نفيسه اصول مثل محصول ونهاية الوصول و تلويح و شروح متعدده منهاج و شروح متعدده تهذيب در آن كتابخانه بسيار بود در آن علم تأمل بسيار نمودم و چون مرتبه دوم مرحوم مير سيد على را از شوشتر طلبيده صدر ساختند به اتفاق ايشان آمده منظور نظر شاه دين پناه شدم و تدريس اردوى معلى و تعليم سلطان حيدر ميرزا كه ولى عهد بود به من مفوض شد و مدتى در مدرسه رزم ساره قزوين به درس قواعد فقه و شرح اشارات و شرح مختصر عضدى و شرح تجريد و حاشيه قديم و غير آن اشتغال نمودم وقارى درس شرح اشارات ميرزا جان پسر معصوم بيگ صفوي بود و در اكثر آن درسها ميرزا مخدوم شريفى و خواجه افضل الدين تركه [1] حاضر مىشدند و چون در تعليم سلطان



[1] يعلم حال كليها من هذه العبارة التى ذكرها القاضى ( ره ) في مجالس المؤمنين في اواسط المجلس السادس في ترجمة السيد حيدر الاملي : " و از حكايات مناسب به اين مقام آنست كه در زمانى كه شاه اسمعيل ثانى رحم الله اسلافه از زندان قلعه قهقهه خلاصى يافته پادشاه شد و بواسطه احتراز از تناول افيون و استمرار عادت به حبس و سلوك از حركت كردن و سوارى عاجز و زبون شده بود ؟ بنابر آن مىخواست كه دفع منازعت پادشاه روم و اوزبگان شوم به اظهار موافقت در مذهب نمايد تا او را در مدافعه ايشان حركت نبايد كرد ميرزاى مخدوم شريفى وملا ميرزا جان غنوى عمرى وابو حامد پسر شيخ نصر البيان شيرازى گول خورده بودند و او را سنى گمان برده بودند و بنا بر اين همواره با خواجاه افضل الدين محمد تركه اصفهاني كه در آن اوان از اذكياى فضلاى امامية و صاحب ذوق در مطالب صوفيه بود مناظره و مشاجره مىنمودند الخ " .

109

نام کتاب : فيض الإله في ترجمة القاضي نور الله نویسنده : جلال الدين الحسيني    جلد : 1  صفحه : 109
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست