وزيران بزرگ خود را كه نامش شوخر بود و مرتبه اش قارن [ 100 ] به جانشينى خود در كشور گماشت .
فيروز رهسپار شد تا به مناره اى كه بهرام گور آن را مرز ايران و ترك قرار داده بود رسيد و آنرا ويران كرد و در سرزمين ايشان پيش رفت ، در آن روزگار پادشاه تركان اخشوان خاقان بود و كس نزد فيروز فرستاد و او را آگاه كرد كه راه ستم پيشه گرفته است و او را از سر انجام ظلم و ستم برحذر داشت ولى فيروز باين پيام اعتنايى نكرد ، خاقان چنين تظاهر مىكرد كه جنگ را خوش ندارد و دستور داد خندقى به گودى بيست ذراع و پهناى ده ذراع و بسيار طولانى كندند و روى آنرا با چوبهاى سست پوشاندند و بر آن نى و خاك و خاشاك ريختند ، آنگاه براى جنگ با فيروز بيرون آمد و ساعتى روياروى او قرار گرفت و از برابر او گريخت ، فيروز با لشكرهاى خود به تعقيب او پرداخت و خاقان از راههايى كه مىشناخت عبور مىكرد و فيروز را دنبال خود مىكشاند تا نزديك خندق ساخت ، در اين هنگام خاقان و سردارانش براى حمله بازگشتند و با سنگ فيروز و يارانش را كشتند ، خاقان بر لشكرگاه فيروز و اموال و زنان ايشان دست يافت و موبد و فيروزدخت را اسير گرفت ، گريختگان خود را به شوخر رساندند و او را از كشته شدن فيروز و سپاهيانش آگاه ساختند ، شوخر مردم را براى خونخواهى پادشاه ترغيب كرد و تمام لشكريان و عموم مردم با او همراهى كردند و او با گروهى بسيار رهسپار شد و در سرزمين تركان پيشروى كرد .
اخشوان خاقان ترك از جنگ با شوخر بعلت بسيارى سپاه و ساز و برگ او ترسيد و پيام داد با مسترد داشتن موبد و فيروزدخت و ديگر اسيران و تمام اموال و گنجينه ها و سلاحهايى كه از لشكر فيروز بدست آورده است تقاضاى صلح مىكند ، شوخر پذيرفت و پس از گرفتن اموال و اسيران به كشور و سرزمين خود بازگشت .

100 - قارن ، ظاهرا رتبه و پايه نظامى بوده است ، در برهان قاطع آمده است نام پهلوانى است ، در لغت عرب به معانى مختلف هماورد ، دلير ، پيوسته ابرو بكار رفته و بعيد است با اين كلمه هم خانواده باشد . ( م ) .

88