نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 367
عبد الملك به وليد گفت ترا چنين نبينم كه چون مرا در گورم نهادى مانند كنيزان نادان شروع به گريستن كنى ، بلكه آماده شو و دامن به كمر بزن و پوست پلنگ بر تن كن ، و مردم را بار دوم با بيعت خود فراخوان و هر كس سر خود را تكان داد تو شمشير را به جنبش درآور . در اين هنگام عبد الملك به شدت تب كرد ، فردا صبح وليد آمد و بر در خوابگاه پدرش كه انباشته از زنان بود ايستاد و گفت امير مؤمنان چگونه شب را به صبح آورده است ؟ گفته شد اميد به بهبود او مىرود ، عبد الملك كه اين را شنيد اين شعر را خواند . « چه بسيار كسانى كه حال ما را مىپرسند و خواهان مرگ مايند و چه بسيار زنان كه حال ما را مىپرسند در حالى كه اشكهاى آنان فرومىريزد » . آنگاه دستور داد زنان را بيرون كردند و براى بنى اميه بار دادند كه پيش او آمدند ، خالد و عبد الله پسران يزيد بن معاويه هم همراه آنان بودند ، عبد الملك بان دو گفت اى پسران يزيد آيا دوست داريد كه بيعت وليد را از گردن شما بردارم ؟ گفتند هرگز پناه بر خدا اى امير مؤمنان ، گفت اگر سخنى غير از اين مىگفتيد در همين حالى كه هستم فرمان به كشتن شما مىدادم . و چون بنى اميه از پيش او بيرون رفتند بيمارى او سخت شد و اين بيت امية بن ابى الصلت را [ 402 ] خواند . « اى كاش پيش از آنكه باين وضع گرفتار شدم بر فراز كوهها بزچرانى مىكردم » . عبد الملك آن روز را به شب نرساند و درگذشت . مدت پادشاهى او بيست و يك سال و شش ماه بود ، هفت سال از اين مدت را با عبد الله بن زبير در حال جنگ بود و پس از كشتن ابن زبير سيزده سال و نيم بدون معارض حكومت كرد و به هنگام مرگ پنجاه و هشت ساله بود :
402 - امية بن ابى الصلت : از شاعران بزرگ و دانشمندان حجاز كه تا سال پنجم هجرت زنده بوده و مسلمان نشده است ، براى اطلاع بيشتر ، ر . ك ، ابن قتيبه ، الشعر و الشعراء ، ص 369 چاپ بيروت 1969 ميلادى ، و زركلى ، الاعلام ، ص 364 ج 1 . ( م )
367
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 367