نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 309
ابن زبير به عبد الله عضاة گفت آيا جنگ كردن با من در اين حرم رواست ؟ گفت اگر بيعت با امير مؤمنان را نپذيرى آرى ، ابن زبير اشاره به يكى از كبوتران مسجد كرد و گفت آيا كشتن اين كبوتر حلال است ؟ ابن عضاة كمان خود را برداشت و تيرى در آن نهاد و همان كبوتر را نشانه گرفت و خطاب به كبوتر گفت اى كبوتر آيا تو از اطاعت امير مؤمنان سرپيچى مىكنى ؟ و به ابن زبير نگريست و گفت اگر اين كبوتر مىگفت آرى همانا آنرا مىكشتم . ابن زبير با نعمان بن بشير خلوت كرد و باو گفت ترا به خدا سوگند مىدهم كه بگويى من در نظرت بهترم يا يزيد ؟ گفت حتما تو بهترى ، پرسيد پدر من بهتر است يا پدر او ؟ گفت بدون ترديد پدر تو ، پرسيد مادر من بهتر است يا مادر او ؟ گفت البته مادر تو ، پرسيد خاله من بهتر است يا خاله او ؟ گفت البته خاله تو ، پرسيد عمه من بهتر است يا عمه او ؟ گفت بدون ترديد عمه تو ، كه پدرت زبير است و مادرت اسماء دختر ابو بكر و خاله ات عايشه و عمه ات خديجه دختر خويلد . [ 333 ] ابن زبير گفت با اين حال آيا به من سفارش مىكنى كه با يزيد بيعت كنم ؟ نعمان گفت اكنون كه راى مرا پرسيدى نه اين عقيده را ندارم و از اين پس هرگز پيش تو نمىآيم . آن گروه هم به شام برگشتند و به يزيد خبر دادند كه ابن زبير پيشنهادى را نخواهد پذيرفت ، مسلم بن عقبه مرى به يزيد گفت اى امير مؤمنان ابن زبير با نعمان بن بشير خلوت كرد و سخنانى باو گفت كه ما نفهميديم و اكنون فكر و نيت نعمان در بازگشت غير از فكرى است كه به هنگام حركت از پيش تو داشت ، و چون اين گروه از پيش ابن زبير رفتند او بزرگان تهامه و حجاز را جمع كرد و آنان را به بيعت با خود فراخواند و همگان با او بيعت كردند غير از عبد الله عباس و محمد بن حنفيه كه از بيعت خوددارى كردند . آنگاه ابن زبير دستور داد كارگزاران يزيد را از مكه و مدينه بيرون كردند
333 - جناب خديجه سلام الله عليها عمه زبير است نه عمه عبد الله بن زبير ، ر . ك ، ابن سعد ، طبقات ج 3 ص 100 چاپ بيروت و ترجمه آن به قلم اين بنده ، م .
309
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 309