نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 184
قوم نشنيد روز پنجشنبه دهم جمادى الآخره بر آنان حمله كرد ، پهلوى راست لشكر على ( ع ) به فرماندهى اشتر و پهلوى چپ به فرماندهى عمار بن ياسر بود ، پرچم بزرگ در دست پسرش محمد بن حنفيه بود و چون روياروى ايشان قرار گرفتند و صفها به يك ديگر نزديك شدند از هنگام نماز صبح تا هنگام نماز ظهر ايشان را فراخواند و به گفتگو پرداخت و مردم بصره هم زير پرچمهاى خود ايستاده بودند و عايشه در هودج خود نشسته و پيشاپيش بصريان بود . گويند و چون زبير دانست كه عمار ياسر همراه على ( ع ) است از كار خويش به شك و ترديد افتاد كه پيامبر ( ص ) فرموده بود حق همراه عمار است و به عمار فرموده بود ترا گروه ستمگر خواهند كشت . و گويند على ( ع ) خود را نزديك صفهاى مردم بصره رساند و به زبير پيام داد نزديك آيد تا با او گفتگو كند . زبير آمد و ميان دو صف چندان به على ( ع ) نزديك شد كه گردن اسبهاى آن دو كنار يك ديگر قرار گرفت ، على ( ع ) به او گفت اى ابا عبد الله ترا به خدا سوگند مىدهم آيا به خاطر دارى كه روزى دست من در دست تو بود و به حضور پيامبر ( ص ) رسيديم و آن حضرت به تو فرمود آيا على را دوست مىدارى ؟ و تو گفتى آرى و آن حضرت فرمود ولى تو با او جنگ و نسبت باو ستم خواهى كرد ؟ زبير گفت آرى به ياد دارم . آنگاه على ( ع ) نزد لشكر خود برگشت و بايشان فرمود بر آنان حمله كنيد كه حجت بر ايشان تمام كرديم و دو لشكر با نيزه و شمشير به يك ديگر حمله بردند ، در اين هنگام زبير به پسر خود عبد الله كه پرچم بزرگ را در دست داشت نزديك شد و باو گفت پسرجان من برمىگردم و مىروم ، عبد الله پرسيد براى چه ؟ گفت مرا در اين كار بصيرتى نيست و على هم موضوعى را به ياد من آورد كه آنرا فراموش كرده بودم ، تو هم اى پسر همراه من بازگرد . عبد الله گفت به خدا سوگند برنمىگردم تا خداوند ميان ما حكم فرمايد ، زبير او را به حال خود گذاشت و خود به بصره بازگشت تا آماده شود و به حجاز برگردد . و گفتهاند طلحه هم چون دانست كه زبير بازگشته است او هم تصميم به بازگشت گرفت و چون مروان بن حكم متوجه اين موضوع شد ، تيرى به طلحه زد كه
184
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 184