نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 111
بود . چون غنايم براى هرمز رسيد و بر او عرضه شد يزدان گشنس كه بزرگ و سالار وزيران بود گفت اى پادشاه اين چه سفره اى بوده است كه اين لقمه يى از آن است . اين سخن در دل هرمز اثر كرد و نسبت به امانت بهرام چوبين شك و ترديد كرد و پنداشت كار بدان سان بوده كه يزدان گفته است ، و ببين كه اين يك سخن چه گرفتارىها و جنگ و ستيزها را به بار آورد ، هرمز چنان خشمگين شد كه تمام خدمات پسنديده بهرام را ناديده گرفت و براى او غل و زنجير و كمربند زنانه و دوكدانى فرستاد و براى او نوشت بر من مسلم و ثابت شده است كه تو فقط اندكى از غنايم را براى من فرستاده اى و گناه از من است كه ترا مورد بزرگداشت قرار دادم ، اكنون غل و زنجيرى برايت فرستادم كه بر گردن نهى و كمربندى زنانه كه بر كمر بندى و دوكدانى كه در دست گيرى كه مكر و ناسپاسى عادت زنان است . چون اين نامه و چيزهاى همراه آن به بهرام رسيد خشم خود را فروخورد و دانست كه از جانب سخنچينان پيش آمده است ، غل و زنجير را بر گردن و كمربند را بر كمر بست و دوكدان را در دست گرفت و به بزرگان ياران خود بار داد و چون آمدند نامه را خواند و آنان از مضمون آن آگاه و از خير پادشاه نوميد شدند و دانستند كه او خدمات پسنديده ايشان را سپاسگزار نخواهد بود و گفتند ما هم همان سخن را مىگوييم كه قيامكنندگان نخستين پيش از ما به اردشير گفتند كه « نه شاه و نه يزدان وزيرش » و ما هم مىگوييم نه هرمز شاه و نه يزدان گشنس وزير . داستان قيامكنندگان نخستين اين بود كه يكى از حواريون نزد اردشير بابكان رفت و اردشير دعوت او را پذيرفت و بر آيين مسيح ( ع ) در آمد و اردشير بروزگار او بود [ 130 ] ، وزير اردشير يزدان هم از او پيروى كرد ايرانيان از اين كار خشمگين شدند و تصميم به خلع اردشير گرفتند ولى اردشير اظهار داشت از تصميم خود برگشته است و او را بر پادشاهى باقى گذاشتند . ياران بهرام چوبين باو گفتند اگر تو بر خلع هرمز و قيام بر ضد او با ما
130 - منظور چيست ؟ يعنى معاصر حضرت مسيح يا آن حوارى ؟ ( م ) .
111
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 111