نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 94
آيين مزدكى : چون ده سال از پادشاهى قباد گذشت مردى كه نامش مزدك و از مردم استخر بود نزد او آمد و به آيين مزدكى او را فراخواند و قباد بان آيين گرويد و ايرانيان سخت خشمگين شدند و تصميم به كشتن قباد گرفتند ، قباد از ايشان پوزش خواست ولى نپذيرفتند و او را از پادشاهى عزل كردند و به زندان افكندند و كسانى را بر او گماشتند و جاماسب پسر فيروز را كه برادر قباد بود بر خود پادشاه ساختند . خواهر قباد چاره انديشيد و او را با تدبير و پنهانى از زندان بيرون آورد ، قباد چند روزى خود را مخفى كرد و همينكه از تعقيب آسوده خاطر شد همراه پنج تن از معتمدان خود از جمله زرمهر پسر شوخر بسوى هياطله رفت و از پادشاه ايشان يارى خواست . قباد براى رفتن پيش هياطله راه اهواز را پيش گرفت و به شهر أرمشير [ 111 ] رسيد و به دهكده اى در راه اهواز به اصفهان رسيد و به طور ناشناس نزد دهگان آن دهكده منزل كرد ، قباد چشمش به دختر دهگان كه دوشيزه يى زيبا بود افتاد و در دل او شور افتاد و به زرمهر پسر شوخر گفت من شيفته اين دختر شدم و مهرش در دلم افتاد نزد پدرش برو و او را براى من خواستگارى كن و زرمهر چنان كرد ، قباد انگشترى خود را براى آن دختر فرستاد و همان را كابين او قرار داد و آن دوشيزه را بياراستند و نزد قباد آوردند كه چون با او خلوت كرد او را خردمند و با فرهنگ و زيبا و خوشاندام ديد و سخت شاد شد و سه روز پيش او بماند آنگاه باو دستور داد خويش را حفظ كند و حركت كرد و نزد امير هياطله رفت و از كردار مردم خويش باو شكايت برد و از او خواست با لشكرى او را يارى دهد تا پادشاهى خود را بازگرداند . شاه هياطله پذيرفت و با او شرط كرد كه بايد منطقه چغانيان را باو واگذارد ، و سى هزار مرد همراه او روانه كرد . قباد همراه ايشان براى رويارويى با برادر خود آمد و نخست از همان راه كه رفته بود برگشت و در آن دهكده و خانه پدر زنش فرود آمد و از حال آن زن
111 - در منابعى كه در دسترس بود اين كلمه را نيافتم .
94
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 94