نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 421
منصور باو گفت بر اسبهاى پيك سوار شو و خود را به ابو مسلم برسان و چاره سازى كن و او را پيش من برگردان كه خشمگين رفته است و از كارهاى تبهكارانه اش بر ضد خودم ايمن نيستم و به بهترين صورت او را برگردان . آن مرد راه افتاد و ميان راه به ابو مسلم كه با لشكريان خود در يكى از منازل اردو زده بود رسيد و وارد خيمه ابو مسلم شد و گفت اى امير خود را سخت بزحمت انداختى شبها بيدار ماندى و روزها رنج كشيدى تا پيشوايان خود از خاندان پيامبرت را يارى دادى و كار ايشان استوار و پادشاهى آنان پايدار شد و به آرزوى خود رسيدى ، اكنون چرا اين چنين برمىگردى ، مردم چه خواهند گفت ؟ مگر نمىدانى كه اين كار دستاويز سرزنش كردن و دشنام دادن به تو در زندگى و پس از مرگ خواهد بود ؟ و همواره با ابو مسلم از اين سخنان گفت تا آنكه تصميم گرفت با او پيش منصور برگردد و سپاه خود را همانجا گذاشت ، و فقط با هزار تن از سواران گزيده و دلير خراسانى و بعضى سرداران خود بسوى منصور بازگشت ، ابو مسلم همواره مىگفت منجمان به من خبر دادهاند كه كشته نخواهم شد مگر در روم . كشتن منصور ابو مسلم خراسانى را : چون ابو مسلم به روميه رسيد پيش منصور رفت ، منصور براى او برخاست و او را در آغوش كشيد و از بازگشت او اظهار شادى كرد و باو گفت نزديك بود بروى پيش از آنكه ترا ببينم و آنچه مىخواهم به تو بگويم اكنون برخيز و رخت سفر از تن درآر و فرود آى تا خستگى سفر از تن تو بيرون رود ، و ابو مسلم به قصرى كه براى او آماده كرده بودند رفت و يارانش هم اطراف آن قصر منزل كردند ، سه روز چنين گذشت كه ابو مسلم هر روز صبح با مركوب خود وارد قصر منصور مىشد و همچنان سواره تا كنار تالارى كه منصور در آن مىنشست ميرفت آنگاه پياده مىشد و مدتى پيش او مىنشست و در امور با يك ديگر مشورت مىكردند . روز چهارم منصور ، عثمان بن نهيك فرمانده پاسداران خود و شبث بن روح سالار شرطه و ابو فلان بن عبد الله فرمانده سواران را احضار كرد و دستور داد در حجره يى كنار تالار كمين كنند و گفت هر گاه سه بار دست برهم زدم بيرون آييد
421
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 421