نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 270
تو هم پس از او جز اندكى زنده نمىمانى . معاويه و عمرو عاص : گويند ، در آن هنگام كه عمرو عاص طبق شرطى كه با معاويه كرده بود حاكم مصر بود معاويه براى او چنين نوشت ، « اما بعد گدايان حجازى و زائران عراقى بر من جمع شدهاند و پيش من چيزى بيش از پرداخت حقوق و مستمرى سپاهيان نيست امسال با خراج مصر مرا يارى كن » عمرو براى او اين اشعار را نوشت . « اى معاويه برحذر باش كه بخل و امساك بر تو غالب نشود و مصر از پدر و مادر به من ارث نرسيده است ، اين را به طريق بخشش هم بدست نياوردهام بلكه شرط كردهام و آسياى جنگهاى سختى بر گرد قطب آن چرخيده است . اگر من در برابر ابو موسى و يارانش دفاع و ايستادگى نمىكردم هر آينه فرياد آنرا چون فرياد كره شتر نر هنگامى كه از مادر متولد مىشود مىشنيدى » . چون اين پاسخ به معاويه رسيد از او ننگ و عار پيدا كرد و ديگر باو در هيچ موردى مراجعه نكرد . گويند و معاويه هنگامى كه از كوفه مىرفت مغيرة بن شعبه را در آن شهر گماشت ، مغيره روز جمعه به منبر رفت كه خطبه بخواند ، حجر بن عدى كه از شيعيان على ( ع ) بود همراه تنى چند از ياران خود به مغيره سنگريزه و ريگ پرتاب كردند ، مغيره شتابان از منبر فرود آمد و به دار الاماره برگشت و پنج هزار درهم براى حجر بن عدى فرستاد كه رضايت او را جلب كند ، به مغيره گفتند چرا چنين كردى و حال آنكه مايه خوارى و سبكى تو است ، گفت من او را با اين كار به كشتن دادم . و چون مغيره مرد و معاويه كوفه و بصره را در اختيار زياد گذاشت زياد شش ماه در بصره و شش ماه در كوفه بسرمىبرد ، زياد در يكى از سفرهاى خود به بصره عمرو بن حريث عدوى را در كوفه گماشت ، روز جمعه يى عمرو بن حريث به منبر رفت كه خطبه بخواند ، حجر بن عدى و يارانش آماده نشسته بودند و باو ريگ زدند ، عمرو از منبر فرود آمد و به درون قصر رفت و در را بست ، و براى
270
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 270