نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 245
بگو كه عمرو مردى فريب كار است و من در امان نيستم كه در موضوعى ظاهرا با تو موافقت كرده باشد و چون تو ميان مردم برخيزى و راى خود را اعلان كنى او مخالف با تو سخن گويد . ابو موسى گفت ما بر كارى موافقت كردهايم كه به خواست خداوند هيچيك از ما با ديگرى مخالفت نخواهد كرد . اعلان راى : فرداى آن روز پيش مردم كه در مسجد بزرگ جمع شده بودند آمدند و ابو موسى به عمرو گفت به منبر برو و سخن بگو . عمرو گفت من پيش از تو كه از من برتر و مسنترى و زودتر از من هجرت كرده اى پيشى نخواهم جست ، ابو موسى نخست به منبر رفت و پس از حمد و ستايش خداوند گفت . « اى مردم ما به كارى توجه كرديم كه خداوند بان وسيله ميان اين امت الفت ايجاد فرمايد و كارش را اصلاح كند و هيچ چيزى را بهتر از آن نديديم كه اين هر دو مرد را از حكومت خلع كنيم و كار را به شورايى واگذاريم كه مردم براى خود هر كس را شايسته بدانند انتخاب كنند و من على ( ع ) و معاويه را از خلافت خلع كردم ، شما به كار خود روى آوريد و هر كه را دوست داريد بر خود خليفه كنيد » و از منبر فرود آمد آنگاه عمرو عاص به منبر رفت و خداوند را ستايش و نيايش كرد و گفت : « اين شخص آنچه گفت شنيديد و سالار خود را از خلافت خلع كرد ، همانا من هم سالار او را همانگونه كه او خلع كرد خلع مىكنم و سالار خودم معاويه را بر خلافت مستقر و پايدار مىدارم كه او صاحب خون امير مؤمنان عثمان و خونخواه اوست و سزاوارترين كس به مقام اوست » . ابو موسى به عمرو گفت ترا چه شده است خدايت موفق ندارد كه مكر و بزهكارى كردى و مثل تو « همچون مثل سگ است كه اگر بر او حمله كنى زبانش را بيرون مىآورد و اگر او را به حال خود بگذارى باز هم زبانش را بيرون
245
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 245