چون از پادشاهى شهريار يك سال گذشت بزرگان كشور از اينكه كسى كه از خاندان پادشاهى نيست بر ايشان حكومت كند سر باز زدند و بر او شورش كردند و او را كشتند و جوان شير پسر خسرو پرويز را كه مادرش كرديه خواهر بهرام گور بود به پادشاهى نشاندند او هم يك سال پادشاهى كرد و درگذشت .
آنگاه پوران دختر خسرو را به پادشاهى برگزيدند و اين بدان سبب بود كه شيرويه هيچيك از برادران خود غير از جوان شير را كه كودك بود زنده نگذاشته بود .
در اين هنگام شهريارى ايرانيان به سستى گراييد و كارشان به ناتوانى كشيد و شوكت ايشان از هم پاشيده شد :
جنگهاى اعراب و ايرانيان :
گويند چون پادشاهى به پوران دختر خسرو پرويز پسر هرمزد رسيد در سرزمينهاى اطراف شايع شد كه ايران را پادشاهى نيست و ايشان از ناچارى به درگاه زنى پناه آورده‌اند .
دو مرد بنام مثنى بن حارثه شيبانى و سويد بن قطبه عجلى [ 153 ] كه از قبيله بكر بن وائل بودند خروج كردند و با لشكرى كه گرد آورده بودند به مرزهاى ايران هجوم آوردند و بر دهقانان تاخت و تاز و غارت مىكردند و آنچه مىتوانستند مىگرفتند و چون آنان را تعقيب مىكردند به صحرا مىگريختند و كسى به تعقيب ايشان نمىپرداخت ، مثنى از ناحيه حيره غارت مىكرد و حمله مىبرد و سويد از جانب ابله [ 154 ] و اين بروزگار خلافت ابو بكر بود ، مثنى براى ابو بكر نامه نوشت و از هجوم خود به ايران و پريشانى كار ايرانيان او را آگاه ساخت و تقاضا كرد لشكرى به يارى او بفرستد .
چون اين نامه بدست ابو بكر رسيد به خالد بن وليد كه از جنگ با اهل رده و مرتدان آسوده شده بود نوشت كه به حيره رود و با ايرانيان جنگ كند و مثنى و همراهان او را ضميمه سپاه خود كند .

153 - مثنى ، با قوم خود در سال نهم هجرت به حضور پيامبر ( ص ) رسيد و مسلمان شد سويد بن قطبه ، در اسد الغابه و طبقات ابن سعد نام او نيامده است ، احتمالا بايد سويد بن غفله باشد كه در جنگ قادسيه هم شركت داشته و شيرى را كشته است ، براى اطلاع بيشتر از مثنى و سويد بن غفله ، ر . ك . اسد الغابه ، ص 299 ج 4 و ص 379 ج 2 . ( م ) 154 - شهرى معروفى نزديك بصره در حاشيه خليج فارس ، قبلا درباره اين شهر توضيح بيشترى داده شده است . ( م )

142