نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 495
م
'''مَآب:'''
{{(آیه):لِلْمُتَّقينَ
لَحُسْنَ مَآبٍ}}
{{صورتی:«مَآب»}} از مادّه{{صورتی: «أَوْب»}} به معناى مرجع و محل بازگشت است، و گاه به معناى منزلگاه و قرارگاه مىآيد، و
اضافه «حُسْن» به «مَآب» از قبيل اضافه صفت به موصوف مىباشد. [1]
'''مَآرِب:'''
{{(آیه):فيها مَآرِبُ
أُخْرَى}}
{{صورتی:«مَآرِب»}} از مادّه{{صورتی: «أَرَب»}} جمع{{صورتی: «مأربه»}} به معناى حاجت، نياز و مقصد است. [2]
'''مَائِده:'''
{{(آیه):أَن يُنَزِّلَ
عَلَيْنَا مآئِدَةً}}
{{صورتی:«مَائِده»}} در لغت، هم به خوان، سفره و طَبَق، گفته مىشود، و هم به غذايى كه در آن قرار
مىدهند، و در اصل از مادّه{{صورتی: «ميد»}} به معناى حركت و تكان خوردن است شايد اطلاق{{صورتی: «مائده»}} بر سفره و غذا
به خاطر نقل و انتقالى است كه در آن صورت مىگيرد. [3]
'''مَارِج:'''
{{(آیه):مِن مّارِجٍ مِّن
نَارٍ}}
{{صورتی:«مَارِج»}} در اصل از{{صورتی: «مرج»}} (بر وزن مرض) به معناى اختلاط و آميزش است، و در اينجا منظور اختلاط شعلههاى
مختلف آتش مىباشد؛ زيرا هنگامى كه آتش شعلهور مىشود، گاه به رنگ سرخ در مىآيد،
گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبى و گاه به رنگ سفيد.
بعضى گفتهاند: معناى{{صورتی: «تحرك»}} نيز در آن هست (از{{صورتی:
«أَمْرَجْتُ الدَّابَّةَ»}} يعنى «حيوان را
در چراگاه رها كردم»؛ زيرا يكى از معانى «مرج» همان مرتع است).
باز در اينجا دقيقاً براى ما روشن نيست كه آفرينش{{صورتی: «جنّ»}} از اين آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان
گونه كه خصوصيات ديگر آن نيز از طريق «مخبر و گوينده صادق» يعنى قرآن مجيد و «وحى
آسمانى» براى ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات، هرگز به
ما اجازه نمىدهد كه اين حقايق را انكار، يا ناديده بگيريم، بعد از آن كه از طريق
وحى اثبات گردد، هر چند علم را به آن راهى نيابد. [4]
'''مَارِد:'''
{{(آیه):مِّن كُلِّ
شَيْطانٍ مَّارِدٍ}}
{{صورتی:«مَارِد»}} از مادّه{{صورتی: «مرد»}} (بر وزن سرد)، در اصل به معناى سرزمين بلندى است كه خالى از هرگونه گياه
باشد، به درختى كه از برگ، برهنه شود، نيز{{صورتی:
«امرد»}} گويند، و به همين