نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 417
در مورد اعمال كسانى كه پرده عفاف و تقوا را مىدرند و در راه گناه قدم
مىگذارند، به كار مىرود. [1]
'''فَجْر:'''
{{(آیه):الأَسْوَدِ مِنَ
الْفَجْرِ}}
{{صورتی:«فَجْر»،}} در اصل به معناى شكافتن وسيع است، و از آنجا كه نور صبح تاريكى شب را
مىشكافد، از آن تعبير به «فجر» شده است، و مىدانيم «فجر» بر دو گونه است:{{صورتی: «كاذب»}} و{{صورتی: «صادق».}} بعضى «فجر» را
در اين آيه، به معناى مطلق آن يعنى «سپيده صبح» تفسير كردهاند، كه مسلماً يكى از
نشانههاى عظمت خداوند است، نقطه عطفى است در زندگى انسانها و تمام موجودات
زمينى، و آغاز حاكميت نور و پايان گرفتن ظلمت است، آغاز جنبش و حركت موجودات زنده،
و پايان يافتن خواب و سكوت است، و به خاطر اين حيات، خداوند به آن سوگند ياد كرده.
بعضى آن را به معناى «فجر آغاز محرّم» كه آغاز سال جديد است تفسير كردهاند. و
بعضى، به «فجر روز عيد قربان» كه مراسم مهم حج در آن انجام مىگيرد، و متصل به
شبهاى دهگانه است. و بالاخره، بعضى به صبحگاهان ماه مبارك رمضان و يا «فجر صبح
جمعه». [2]
'''فجر صادق:'''
{{صورتی:«فجر صادق»}} از همان ابتدا در افق گسترش پيدا مىكند، صفا و نورانيت و شفافيت خاصى دارد،
مانند يك نهر آب زلال، افق مشرق را فرا مىگيرد، و بعد در تمام آسمان گسترده
مىشود.
«فجر صادق» اعلام پايان شب، و آغاز
روز است، در اين موقع روزهداران بايد امساك كنند، و وقت نماز صبح وارد مىشود. [3]
'''فجر كاذب:'''
{{صورتی:«فجر كاذب»}} همان سپيدى طولانى است كه در آسمان ظاهر مىشود، و آن را به دم روباه تشبيه
مىكنند كه نقطه باريك آن در طرف افق است، و قاعده مخروط آن، در وسط آسمان. [4]
'''فَجَّرْنَا:'''
{{(آیه):وَفَجَّرْنَا فيها
مِنَ الْعُيُونِ}}
{{صورتی:«فَجَّرْنَا»}} از مادّه{{صورتی: «تفجير»}} به معناى «ايجاد شكاف وسيع» است، و از آنجا كه چشمهها با شكافته شدن زمين
بيرون مىريزند، اين تعبير در مورد بيرون آمدن چشمه از زمين به كار رفته است. قابل
توجّه اين كه صيغه ثلاثى مجرد آن نيز به معناى شكافتن است،
[1]سوره انفطار: 14؛[https://lib.eshia.ir/27575/26/243/فَجَّرْنَا مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج26، ص243.]
[2]سوره بقره: 187؛[https://lib.eshia.ir/27575/1/736/فَجْر مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص736.]؛سوره فجر: 1؛[https://lib.eshia.ir/27575/26/458/فَجْر مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج26، ص458.]